
مبحث وحیانیت قرآن از دیر باز مورد مناقشه مستشرقان بوده و غالب آنان به نقد این مسئله پرداخته اند.
با توجه به اینکه اکثر مستشرقان در استدلال های خود دچار اشتباه شده اند، مقاله ی حاضر نگاشته گردید و از طریق استدلال های عقلی، نقل های تاریخی و نگاشته های اسلام شناسان با هدفِ بیان و برسی اشکالات آنان به ایرادات اصلیِ ناقدین وحیانیت قرآن، یعنی تحلیل های غیر صحیح از وقایع تاریخی پرداخته شد.تمام مسلمانان اعتقاد دارند، قرآن کلام پروردگار جهانیان است که بر پیامبر اسلام وحی شده اما در مقابل عده ای از اسلام شناسان غربی به نقد وحیانیت قرآن پرداخته اند و استدلال هایی مبنی بر امی نبودن پیامبر و معلم داشتن ایشان و یا اقتباس قرآن از کتب مسیحی و یهودی را به عنوان دلیل خود مطرح کرده اند. نقدهای ناقدین بیشتر به گمانه زنی های بدون منطق شباهت دارند تا نقد های علمی صحیح که بتواند در وحیانیت کلام خدا خدشه ای ایجاد نماید.
نقدهای مختلفی از جانب مستشرقان در رابطه با وحیانیت قرآن مطرح شده، اما با این وجود، این نقدها مشکلاتی اساسی دارند که ناقدین را به چالش میکشد:
مهمترین اشتباه ناقدینِ وحیانیت قرآن، استدلال به تحلیل های یکجانبه و اشتباه خود از وقایع تاریخی و مسائلی است که در تاریخ به وقوع پیوسته است.
از همین جهت نولدکه در کتاب تاریخ قرآن داستان های قرآن را متاثر از ادیان یهودی و مسیحی دانسته است، او با انتشار کتاب تاریخ قرآن سخنان گایگر در زمینه ارتباط قرآن با داستان های یهودی را زیرکانه و هوشمندانه توصیف کرده است و در بخش دوم کتاب خود به منابع مصادر تعلیم پیامبر پرداخته است.
همچنین سپرینجر بر پایه موجود بودن ترجمه های عربیِ کتاب مقدس در زمان پیامبر اسلام و آلویس اشپرنگر که معتقد به امی نبودن پیامبر بود، قائل به اقتباس قرآن از مصادر کَتبیِ اهل کتاب شده اند.
مهمترین این وقایع، ماجرای بحیرای مسیحی و ورقة بن نوفل است که ناقدینی همچون آبراهام گایگر، مونتگمری وات، برنارد لوئیس، ویلیام فدرر به آن استناد کرده اند.
بنا به فرض اینکه بین پیامبر و بحیرای مسیحی دیداری صورت گرفته، با توجه به قاعده ی (ادل دلیل علی شیء وقوعه) (بهترین دلیل برای وجود چیزی وقوع آن است)میگوئیم که هیچگونه دلیلی وجود ندارد که بحیرای مسیحی آموزه ای را به پیامبر تعلیم داده باشد، آن هم در طول چند ساعتی که بدون هیچ برنامه ریزی قبلی در سن کودکیِ پیامبر اسلام به وقوع پیوسته است در حالیکه پیامبر نه سواد داشته و نه کاتبی داشته تا چیزهایی را که از بحیرا آموخته بنویسد.
داستان ورقه بن نوفل نیز داستانی مشکوک است که در شخصیت او، محتوا و سند روایتش خدشه وارد شده است و مورد نقد بسیاری از دانشمند مسلمان من جمله، علامه ی طباطبایی قرار گرفته است.
پیامبر اسلام بارها اعتقادات ادیان مسیحی و یهودی را به چالش کشیده است، حال چگونه ممکن است مروج اعتقادات این ادیان بوده باشد؟
اما اینکه برخی از مستشرقان، همچون نولدکه و رژی بلاشر به خیال اینکه برخی داستان ها و معارف قرآن رنگ و بوی مسیحی و یهودی دارد، قرآن را برگرفته از کتب مسیحی و یهودی دانسته اند، اشتباهی بیش نیست،زیرا دین اسلام در طول دیگر ادیان الهی است نه در عرض آنها و با عقاید حقی که در ادیان گذشته بوده دشمنی ندارد.
قرآن هیچگاه شرایع الهی را منکر نشده است و یقینا پیامی که همه ادیان در پی رساندن آن بودند را نیز بیان کرده است، اما با همین حال نیز اسلام تحریفات و خرافاتی که در کتاب مقدس وارد شده را منکر شده است و حتی مراجعه به کتب اهل کتاب را منع کرده و آنان را منحرف خوانده است و داستانهایی که در قران از پیشینیان نقل شده یا برای عبرت آیندگان است و یا برای درس آموزی است.
از همین رو ناقدینِ کلام وحی بر مبنای استدلال های نادرست خود پنداشته اند که پیامبر امی نبوده و سپس به زعم خود نتیجه گرفته اند که قرآن برگرفته از کتب یهودی و مسیحی است.
نولدکه میگوید: امی، فقط بیانگر این است که پیامبر کتب عهد عتیق را نمی شناخت.
او در آدمه میگوید: اشپرنگر معتقد بود پیامبر خواندن و نوشتن میدانست و کتابهایی به نام اساطیر الاولین و صحف ابراهیم درباره عقاید، ادیان و داستان های گذشته خوانده بود.
صرف نظر از استدلال های نادرستی که اقامه کرده اند این مسئله را واضح سازی مینمائیم:
در آیه 157 سوره اعراف امی بودن پیامبر بیان شده است:
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ)
(همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» تبعیت میکنند.)
مقاتل بن سلیمان واژه النبی الامّی را اینگونه توضیح داده است:مراد از امی کسی است که کتابها را نمی خواند و آنها را با دست خودش نمینویسد.
دیون پورت:همه معتقدند که محمد تحصیل نکرده و جز آنچه در میان قبیله اش رایج بوده، چیزی نیاموخته است.
پس استدلال اکثر مستشرقان در نقد وحیانیت قرآن بر پایه حدس و گمانی است که از طریق وقایع تاریخی استنتاج نموده اند و نقدهای آنان با استدلال های منطقی و روشن نیست.
منابع:
قرآن کریم، ترجمه فولادوند
ابراهیمی, ابراهیم, طهماسبی بلداجی, اصغر. (1394). 'نقد و بررسی آرای مستشرقان دربارة امّی بودن پیامبر اکرم(ص)', پژوهشنامه معارف قرآنی, 5(18), pp. 157-180.
اسدی، ع.، 1397. نقد دیدگاه خاورشناسان درباره تعلیم دهندگان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم. معرفت ادیان, [online] 9(3 (پیاپی 35) ), pp.27-46. Available: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=497839.
مومنی، علی اکبر، 1389،تحلیل وبررسی آرای مستشرقان پیرامون وحی، حسنا، شماره5و6
واثقی راد، م.، 1391. بازخوانی امی بودن پیامبر اسلام (ص). پژوهشهای علوم تاریخی (دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران), [online] 4(2 (پیاپی 6)), pp.125-144. Available: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=192553.
همامی، ع.، شایسته فرد، ر.، 1391. نگاهی دوباره به مساله امی بودن پیامبر اکرم (ص). پژوهشنامه قرآن و حدیث, [online] -(10), pp.0-0. Available: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=209440.
شایگان، سیدعلی و سعیدی، حسن،1399،بررسی و نقد شبهه تاثیرپذیری پیامبر(ص) و قرآن از اهل کتاب با تاکید بر آرای مستشرقان،https://civilica.com/doc/1267217